هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

تمکین!



همیشه مرا به یاد مادر بزرگم می انداختی...


صدای جیغ کشیدنش تمام خانه و حیاط را پر می کرد، وقتی از دستِ شهوتِ


سیری ناپذیر پدربزرگِ حشریم در نود سالگی، فرار می کرد.


نظرات 3 + ارسال نظر
تو سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:52 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

ابر مردانی بودند این بابابزرگ ها...

Soudeh چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ق.ظ

عنوانش را میذاشتی: تمام زنان سرزمین من!

البته تمکین! هم عالی است!!!

حنا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ق.ظ

جوووووووووووووووووووووووون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد