هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

دسپوتیسم

به چه خیره شده ای؟

حقارت مردی که روزی ارباب صدایش می زدی؟

به چه خیره ای؟  نم پای صندلی؟

حیرت چشمانت از چیست؟  خیسی شلوارم؟

آه! کنیزک بیچاره ی من!

ده سال تمام، خدای تو مردی بود که اختیار ادرارش را نداشت.

نظرات 7 + ارسال نظر
یک دوست جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام دوست عزیز
ای که وبلاگت قشنگ و دلرباست / شهرت وبلاگ تو بی انتهاست
پیش تو من چون مگس خوار و ذلیل/ وسعت تو از قطر تا آنگولاست
به من هم سر بزن خوشحال می شم.
برای تبادل لینک اتوماتیک می تونید به لینک زیر مراجعه کنید.
http://tabadolha.tk

تو جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

این بی نظیرررررررررررررررررررررررررررررررر بود...

شب پره شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 ب.ظ

عالیجناب خاکستری تمام هیبتت در انحنای کوچه باغ های چشمانم فرو ریخت در آن شب بارانی؛هنگامی که چکمه هایت را درآوردی و زانو زدی و ریدی و من به نقطه ی ضعف انسان ها پی بردم.

آتمن شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ http://az-tohi-sarshar.blogfa.com

لبه چه خیره شده ای؟

حنا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ق.ظ

همه ارباب ها در طول تاریخ یه نقطه ضعف بزرگ داشتنُ این پستت خیلی خوب بود

مهشید سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ http://mahshidmohamadi.blogfa.com

مهم اینه که اون مرد خداش بود...

محیا جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://darjaryan.blogfa.com

این زمین سوخته است رفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد