این عشق را سرسری نگیر ...
لااقل برای امشب؛
این حس، کارشناسی شده است؛
نگاهم کن؛ پیش تو مَجّـانیـم؛ بیا و لااقل از حق انتفاع خودت استفاده کن؛
بنشین، بنشین و ریـز به ریـز تمام تنم را میان خودت قسمت کن... تجزیه ام کن؛
دستانم را بگیر و دنیا را دست کم بگیر، و دست کم، دستی بر اندام ریخته ام بکش!
تو را به خدا بیـا و یک امشب را جغ نزن...
یه جوری مینویسی اما نمیدونم و نمیتونم بگم چه جوری!
مر30
جغ که میزنی انگار کسی در دلم جیغ میزند...
...و امشب به همین شب٬به همین شبی که نگهبان رویاهای من است سپردم تا جز تو کسی را به رویاهای من راه ندهد تا در آرامش یک امشب را کنار هم جغ بزنیم...
زمان می گذرد تا بدانیم چه نوشته ای!!!
وتنی که فاحشه شد-وطنی که فاحشه شد- و تنی که فاحشه شد!!!
بیایید امشب را همگی با هم جغ بزنیم!