هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

رهایی

هزار بار از ترس، در خودت شاشیدی و به دنبالش نرفتی 

آماده باش، حالا بزن، بزن مرا و خودت را خلاص کن... 

او را فروخته اند...  به عرب، به عجم، توفیرش چیست؟ 

تو کار خودت را بکن؛ روی خودت متمرکز شو و شروع کن،  

راه دیگری نیست، پایانِ ترس اینجاست، ترس را بیرون بریز...

روی دستانت تمرکز کن و بزن، مرا بزن و خودت را خلاص کن...  

آری ... آری ... من جَغـم ...  

این بار، مرا، صدا بزن

نظرات 1 + ارسال نظر
تو سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ب.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/

مرا بزن و خودت را...جغ بزن و جیغ بزن اما ساکت نباش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد