هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

کش مکش

چه خوب شد دیدمت!


خواستم بگویم که ...


... که حرفم را بریدی و سرمای تنم را چانه ی گرمت گرم نکرد...


آه که تو چقدر بر خلاف قدت، چانه ی درازی داری،


و آنقدر حرف زدی که بالاخره آهِ کلام هم بلند شد.


و اما من...


در سکوت مشکی خویش، گوش را می کردم و تو ادامه دادی؛


باز هم در آرامش گوش دادم و به لب هایت خیره شدم و گفتم ...


 تو باز سخنم را بریدی و من...


 و من تو را واژه به واژه گاییدم.

نظرات 2 + ارسال نظر
حنا یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ق.ظ

منم تو رو گاییدم

تو یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:05 ب.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/

آهاااا...
این واژه به واژه گاییدم خوبه. حساب کار دستش میاد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد