هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

هجویات یک عقب مانده عینی

عـذر می خواهــم!

دریغ


روزگار غریبی است نازنین ...

عشق را که در پستوی خانه نهان باید کرد،هیچ،

شوق را که در پستوی خانه نهان باید کرد هیچ،

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم،هیچ،

دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد هم هیچ،

آخر، خود ارضایی هم جرم است!


نظرات 4 + ارسال نظر
تو چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

داری میگی خود ارضایی.یعنی خودت و خودت و این دقیقا به کسی ربطی نداره...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ

روزگار کثیفیست فاحشه ی من.آری قبوی دارم تو مقصر نبودی ولی کاش می دانستی که چه سخت است تحمل یک شب دوریت و کاش می دانستی که دیشب بی تو تنگ غریزه ام در هجوم تنهایی و چکامه ی یاد تو شکست آن زمان که گفتم بیا و تو گفتی که پریود شده ای...می دانی سخت غافلگیر شدم اما چه خوب شد که حجم پستانت را به حافظه ی دستانم سپرده بودم.(تو به من اموختی زندگی راه رفتن یک مرد روی دستان خود است تا به انتهای مرز آزادی)

حنا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:43 ق.ظ

وجود «آخر»با وجود «هم» اضافیه.مگه اینکه علامت ؟ باشه

فاحشه ثانی جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:16 ب.ظ http://www.2khtareharze.blogfa.com

این روزها روح فروشی آزاد است
انگار آنها که مرا به جرم تن فروشی متهم کردند
نمی دانند از بی روحی با تن باکره خواهند مرد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد