-
تهوع
شنبه 7 خردادماه سال 1390 09:16
صدای کوچ پرندگان مهاجرغرب زده، به غرب ... و دستی که در دماغ ماند، پیر مرد، نگاهی به محاسن سپیدش کرد، پزشکان گفتند: " فلسفه اسلامی، شاشش تند شده است "
-
پیــــــــری
جمعه 6 خردادماه سال 1390 20:51
دستان سرد تو، نگاه بی روح من و چشمان نسنجیده ات... کتاب های بر باد رفته، حرف های پاچیده و عشقی که ریخت... می بینی؟! با تو همه چیز تخمی است...
-
حرامزاده
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 21:39
سپس تو آمدی، در دستانت بهانه نبود! در پایت هراس موج نمی زد، شرمنده نبودی، مغرورانه رفتار کردی، دست خودت نیست... تو بی شرف به دنیا آمده ای!
-
بی وفا
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 11:57
تخم هایم را باد خواهد برد ... اگر ندانی که افسون شرت قرمزت کسی را مسحور کرده!
-
نجیب
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 11:41
باز هم متانتت مرا شرمنده کرد ... فریاد زدم، داد کشیدم، سیلی به صورتت زدم، و تو اما با متانت همیشگیت، آرام در گوشم زمزمه کردی : دَیوس خودتی!
-
اشتباه
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 11:24
بالاخره اتفاقی که نباید می افتاد افتاد... متاسفم، دست من نبود؛ تقدیر... شاید سرنوشت... به هر حال ما تقصیر نداریم... گاهی به آدم کاندوم سوراخ می فروشند!
-
همسر
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 11:01
تو را دوست دارم ... تو را با همه برآمدگی هایت، حتی اگر سایز سینه ات به پای زن همسایه نرسد!
-
عشق چادری
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 10:52
هزار بار گفتم دوستت دارم و تو حدیث از نهج البلاغه آوردی... حالا اما بشنو : تلک شقشقه، هدرت، ثم قرت.